نت های گلی نیز جزء پرمصرف ترین مواد عطرسازی هستند. روان انسان رایحه ی این مواد را جزء زیباترین رایحه ها میشناسد و لذا این مواد برای پرفیومر یک منبع الهام همیشگی هستند.
گیاهان درفرایند تولید مثل خود از حس بویایی حیوانات و پاسخ رفتاری این موجودات نسبت به برخی مولکول های خاص در محیط استفاده می کنند. بسیاری از گیاهان به منظور جذب حشرات به گل های خود و مشارکت آن ها در فرایند گرده افشانی رایحه هایی مشابه فرومون حشرات و یا مدفوع حیوانات تولید می کنند.
ایندول که جزء اصلی رایحه های فضولات بسیاری از حیوانات می باشد به طور گسترده در اسانس گل ها از جمله یاسمن، شکوفه ی پرتقال، موگه و لیلاک وجود دارد. اگرچه گرده افشانی گیاهان عمدتا با کمک حشرات انجام می شود اما برخی از جانداران کوچک از جمله جوندگان و موش ها نیز با رایحه های مشابه به رایحه های جنسی این حیوانات که توسط گل ها تولید می شوند جذب آن ها شده و در گرده افشانی مشارکت می کنند.
حتی در قارچ ها نیز استفاده از حیوانات در پخش اسپورها موجب پدید آمدن روابط قابل توجهی شده است. خوک ها علاقه ی بسیاری نسبت به قارچ دارند و قرن ها از این ویژگی آن ها در جستجو برای قارچ ترافل استفاده شده است. امروزه مشخص شده است که این قارچ که تخمدان خود را در زیر زمین تولید می کند حاوی مقادیر قابل توجهی از فرومونی است که خوک های نر برای جذب خوک های ماده ترشح میکنند است.
خوک در واقع با کندن قارچ و تکه تکه کردن آن به پخش شدن اسپورهای قارچ کمک می کند. اینکه این قارچ برای ما انسان ها نیز یک خوراک خوشمزه و لذیذ است بدون شک به ارتباط ناخودآگاه ما با فرومون های حیوانی برمیگردد.
اما بسیاری از گیاهان این رابطه را که براساس تولید یک ماده ی ارگوژنیک شکل گرفته است توسعه داده و عطرهای پیچیده ای که جانداران مختلف از جمله زنبور عسل را جذب می کنند تولید میکنند.
گل ها در ازای نقشی که حشرات در گرده افشانی آن ها دارند مواد غذایی مورد نیاز حشرات را فراهم می کنند. در واقع حشرات از شهد گیاه تغذیه کرده و از طریق بال های خود گرده ها را از گلی به گل دیگر منتقل می کنند.
این تکامل مشترک بین گیاهان و حیوانات که منافع مشترکی برای هر دو گروه دارد نه تنها موجب پدید آمدن عطرهای پیچیده و منحصر به فرد در گیاهان شده بلکه در ایجاد رنگ و شکل شگفت انگیز گل ها نیز نقش داشته است. البته ما اطلاع نداریم که آیا همانگونه که حس بینایی زنبورها با انسان متفاوت است، حس بویایی و ادراکی که آن ها از عطر گیاهان دارند با چیزی که ما درک می کنیم متفاوت است یا نه.
زنبور عسل می تواند امواج فرابنفش را نیز ببیند و لذا تصوریری که او از گل های می بیند و جذب آن ها می شود با چیزی که ما می بینیم متفاوت است. اما از آنجا که ما قادر به استشمام غالب اجزاء اسانس ها هستیم احتمالا میتوانیم ادعا کنیم که گستره ی بویایی یکسانی با زنبورها داریم. شاید زنبور عسل نسبت به اکثر پرفیومرها ادراک روشنتری از رایحه ی بنزیل الکل که در اکثر گل ها وجود دارد داشته باشد.
ما نمیتوانیم تصور کنیم که زنبور عسل دقیقا چه ادراکی از رایحه های این مواد دارد همان طور که تصور رنگ فرابنفش برای ما غیرممکن است. با توجه به پیامدهای پراهمیت رابطه ی بین حشرات و گل ها برای پرفیومر قصد داریم تکامل این رابطه را به طورجزئی بررسی کنیم.
همه گیاهان برای گرده افشانی وابسته به حشرات و حیوانات نیستند. تعداد زیادی از گونه های گیاهی از جمله چمن از باد برای این کار استفاده می کنند. اما زمانی که گرده افشانی توسط حشرات به دنیای گیاهان وارد شد سیر تکاملی گیاهان به سمت استفاده ی هرچه بهینه تر از این رابطه پیش رفت.
گیاهان با تولید گل هایی با عطر و شکل های شگفت انگیز در جذب حشرات با یکدیگر رقابت می کردند. در مقابل، مهارت حشرات نیز در تغذیه از شیره ها و گرده به طور روزافزون افزایش پیدا کرد.
لذا گیاهان به حشرات وابسته بودند بلکه این وابستگی در حشرات نیز وجود داشت. بقای هر کدام وابسته به بقای دیگری بود. بیشترین بازدهی زمانی به دست می آمد که یک حشره فقط بر روی گونه ی مشخصی از گل ها تغذیه کرده و از پراکندن عبث گرده به انواع دیگر گل ها اجتناب میشد.
برخی از حشرات موفق به کسب یک توانایی ذاتی در به خاطر سپردن بوهای مرتبط با منابع غذای آماده شدند. زنبورهایی که به کندو برمیگردند می توانند اطلاعاتی در زمینه ی جهت و فاصله ی منبع شیره به همکاران خود بدهند. لذا سایر زنبورها فقط روی همان نوع گل خواهند نشست.
چیزی که از نقطه نظر پرفیومر ها جذاب است این است که این تکامل مشترک موجب پدید آمدن عطرهای پیچیده ای شده است که گاهی از چند صد ماده تشکیل یافته اند. این موضوع در نقطه ی مقابل فرومون هاست که فقط براساس یک یا دو ماده بنا نهاده شده اند.
مسیر این پیچیدگی برای گیاهان متفاوت مانند رز، یاسمن و لوندر، متفاوت طی شده و منجر به تولید مواد مختلفی نیز شده است. لذا می توان نتیجه گرفت که پیچیدگی رایحه به این دلیل ایجاد شده که این روش موثرترین راه برای اخذ یک واکنش مطلوب از جانداری است که قابلیت بو کردن و به خاطر سپاری رایحه ها را دارد.
نکته ی قابل توجه در این قضیه این است که از نظر حس بویایی ما، ترکیب مواد مختلف در عطر یک گل، بیشتر از اینکه یک مخلوط تصادفی از مواد باشد نمادی از هویت آن گل است.
از نقطه نظر تشابه گیرنده های بویایی می توانیم نتیجه بگیریم که بالانس مواد تشکیل دهنده ی اسانس گل ها همانقدر که برای مکانیزم بویایی زنبورها مهم است در شناسایی گل و ایجاد حس لذت در انسان نیز اهمیت دارد.
اگر ساختار شیمیایی عطر گل های مختلف را بررسی کنیم، مثلا به عنوان نمونه گل رز، در می یابیم که بخش باقیمانده ی اسانس، متشکل از صدها ماده ی دیگر می باشد.
اگر فقط اجزاء اصلی محصول را در آزمایشگاه با یکدیگر مخلوط کنیم، هرچند رایحه ی مخلوط شبیه رایحه ی رز خواهد بود اما کاراکتر، قدرت و زیبایی خود گل رز را آنچنان که باید نخواهد داشت. این ترکیب تمام مواد رز و مخصوصا مواد دارای غلظت پایین است که به عطر گل رز یک شخصیت منحصر به فرد می بخشد. این تعادل بین سادگی و پیچیدگی در ساختار عطرهای خوش ساخت نقش بسیار مهمی دارد.
نظر بدهید